غریبانه-72
....
کلمات کلیدی
بایگانی
- ارديبهشت ۱۳۹۴ (۱)
- فروردين ۱۳۹۴ (۱)
- بهمن ۱۳۹۳ (۲)
- دی ۱۳۹۳ (۴)
- آذر ۱۳۹۳ (۲)
- مهر ۱۳۹۳ (۳)
- مرداد ۱۳۹۳ (۲)
- تیر ۱۳۹۳ (۱)
- خرداد ۱۳۹۳ (۲)
- ارديبهشت ۱۳۹۳ (۵)
- فروردين ۱۳۹۳ (۳)
- اسفند ۱۳۹۲ (۴)
- بهمن ۱۳۹۲ (۵)
- دی ۱۳۹۲ (۶)
- آذر ۱۳۹۲ (۷)
- آبان ۱۳۹۲ (۶)
- مهر ۱۳۹۲ (۵)
- شهریور ۱۳۹۲ (۴)
- مرداد ۱۳۹۲ (۹)
- تیر ۱۳۹۲ (۴)
آخرین مطالب
- ۹۴/۰۲/۰۹اگر روزی
- ۹۴/۰۱/۱۶مردای واقعی
- ۹۳/۱۱/۲۵عشق زیبا
- ۹۳/۱۱/۱۲بدون شرح
- ۹۳/۱۰/۱۸عشق واقعی
- ۹۳/۱۰/۱۸بی..
- ۹۳/۱۰/۰۹یا صاحب الزمان
- ۹۳/۱۰/۰۹دنیا دار مکافات..
- ۹۳/۰۹/۲۹علی بن الموسی الرضا(ع)
- ۹۳/۰۹/۱۷اربعین
پیوندهای روزانه
عمیق ترین درد تو زندگی
«دلبستن» به کسیه که
هرگز به تو تعلق نداره
نه اسمش عشق است، نه علاقه و نه حتی عادت!!!
خریت...محض است...
دلتنگ کسی باشی که دلش با تو نیست...
ببینمت . . .
گونه هایت خیس اســـت . . .
باز با این رفیق نابابت . . .
نامش چی بود؟
هان!
باران . . .
باز با “باران” قدم زدی ؟
هزار بار گفتم باران رفیق خوبی نیست برای تنهایی ها . . .
همدم خوبی نیست برای درد ها . . .
فقط دلتنگی هایت را خیس و خیس و خیس تر میکنــــــد . . .
چه زیباست که خاری گل دهد...
و
چه بی حیاست گلی که خار را دوست نداشته باشد ...
تو مرا یاد کنی یا نکنی...
باورتگر بشود گر نشود...
نفسم میگیرد در هوایی که...
نفس های تو نیست.
روى دستش پسرش رفت،...
ولى قولش نه...
نیزه ها تا جگرش رفت،...
ولى قولش نه...
شیرمردی که درآن واقعه هفتاد و دو بار...
دست غم برکمرش رفت...
ولی قولش نه...
هر طرف مى نگرى نام حسین است و حسین...
اى دمش گرم؛سرش رفت،...
ولى قولش نه...
از استادی پرسیدند:
آیا قلبی که شکسته باز هم می تواند عاشق شود یا خیر؟
استاد گفت:بله می تواند.
پرسیدند:آیا شما تا کنون از لیوان شکسته آب خورده اید؟؟؟...
استاد پاسخ داد:آیا شما به خاطر لیوان شکسته از آب خوردن دست کشیده اید؟؟؟
.
.
.
بخشیدن کسی آسان است,
اما اینکه بتوانی دوباره به او اعتماد کنی داستان کاملا متفاوتیست!!!
تصور می کنم این روزها به عینک نیاز دارم...
چون این روزها خیلی از آدم ها را با دو چهره می بینم...
زندگی به من آموخت که همیشه آماده ی دفاع حمله ی احتمالی کسی باشم که
به او محبت کرده ام...
دنیارو ببین:
بچه که بودیم از اسمون بارون میومد...
بزرگ ک شدیم از چشممون میاد...
بچه که بودیم همه چشمای خیسمون رو میدیدن...
بزرگ شدیم هیچ کس نمیبینه...
بچه که بودیم توی جمع گریه می کردیم...
بزرگ که شدیم توی خلوت...
حال من خوبست اما با تو بهتر می شوم
آه,تا می بینمت یک جور دیگر می شوم
در لباس آبی از من بیشتر دل می بری
آسمان وقتی که می پوشی کبوتر می شوم
کسانی که قدر دستان نوازشگر را ندانند
عاقبت پاهای لگد کوب را می بوسند
گرگ هم که باشی
عاقبت عاشق بره ای می شوی
که تو را وادار به علف خوردن میکند آری عاقبت عشق چنین استتبدیل شدن به آنچه که نیستی
